سایت عاشقانه
دلنوشته های آرش آریایی


موجود بی آزاری هستم ،

کار می کنم

قصه می خوانم

شعر می نویسم

و گاهی دلم که برایت تنگ می شود ،

تمام خیابانها را با یادت قدم میزنم !

 

 

دل تو اولین روز بهار . . .

دل من آخرین جمعه سال . . .

و چه دورند و چه نزدیک به هم . . . 

 

 

 یک روز حسرت خواهی خورد ...

روزی که در آغوش دیگری ...

با فکر کردن به من آرام میشوی ...

 

 

نه همجنس هستیم نه همدرد ...

ولی خوب حرف دلم را میفهمد.....دیوار اتاقم ...

 

 



آدم دوست داره گاهی غرق شه ...

غرق شدن همیشه تو آب نیست ...

تو غصه نیست ...

تو خیال نیست ...

آدم دوست داره ...

گاهی تو یه آغوش غرق شه ...

 

 

هر بار تنهایی ام را با کسی قسمت کردم

با رفتنش تنهایی ام را چندین برابر کرد

حالا در ازدحام تنهایی ، خودم را گم کرده ام

بدجور دلم هوای خودم را کرده است..

 

 

 

 

 

در دنیای من فقط یک نفر لبخند مرا خواست

 عکاس بود که او هم پولش را گرفت...

 

 

باران را دوست دارم...

چون رفتن را

بلد نیست...

فقط می آید...

 

 

باران که می بارد ؛

دلم برایت تنگ تر می شود ...

راه می افتم ،

بدون چتر

من بغض می کنم ؛

آسمان گریه ...

 

 

فقط چند لحظه مانده بود به تو برسم

اگر:

آن خواب لعنتی دیشب ادامه داشت...

 

 

نبار باران ، عاشقانه اش نکن...

بغضم را نترکان...

خاطرات را زنده نکن...

من و او دیگر کنار همدیگر نیستیم...

او زیر چتر دیگری و من خیس خاطراتم...

 

 

کاش عشق مثل والیبال بود . . .


 

 

اسباب بازیهایش را جمع کردم،

ماتم برد!

وقتی

"دلم"

را میان آنها دیدم!!!

 

 

کاش عشق مثل والیبال بود . . .

که داد بزنی بگی

... مال منه ...

بقیه بکشن عقب . . .

 

 

نمیدانم ...

نداشتن تو سخت تر است

یا تحمل اینکه دیگری تو را دارد ...

 

 

فرق است میان کسی که تو را میخواهد . . .

با کسی که . . .

تو را هم میخواهد . . .

 

 

وقتی دیر آمدم و با دیگری دیدمت ...

فهمیدم که گاهی ...

هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است ...

 

 

نه همجنس هستیم ، نه همدرد

ولی خوب حرف دلم را میفهمد

... دیوار اتاقم...

 

 

زندگی تمامش خطای دید است 

من فقط تو را می بینم

و تو فقط من را نمی بینی !

 

 

چه تجارت ناشیانه ای بود ...

آن همه نازی که من از تو خریدم ...

 

 

خدا قسمت داشتنت را از من گرفت ...

گمانم کسی بیشتر از من دعا کرده بود ...

 

 

خدایا ...

یک مرگ بدهکارم ، هزاران آرزو طلبکار ...

یا طلبم را بده ، یا طلبت را بگیر ...

 

 


در زندگیم فقط یک نفر لبخند مرا خواست ...

عکاس بود ، که اوهم پولش را گرفت ...

 

 

 

مرد سیگار میکشد ...


 

 

مرد سیگار میکشد ...

تو دود می بینی

او خاطره ...

 

 

دودی که از دهنم بیرون میاد ...

دود سیگار نیست ...

... قلبم سوخته ...

 

 

وای از روزی که ...

شریک خاطراتت ...

یک شماره خاموش باشد و یک سیگار روشن

 

 

سوختن قصه شمع است

ولی قسمت ما شد

شاید این سوختن ما کار خدا بود

آنقدر سوختم با همه بی تقصیری

که جهنم نگذارد به تنم تاثیری

 

 

دیگر کسی یاد ما گرگها نمیکند...

جنگل با خاطراتش...

بماند برای خرگوشهای زیبا...

 

 

 

خدایا ...


 

خدایا ...

یک مرگ بدهکارم ، هزاران آرزو طلبکار ...

یا طلبم را بده ، یا طلبت را بگیر ...

 

 

دردهایم

را لایک کردند و گفتند زیبا بود ... نمیدانستم

مگر درد هم زیبا میشود ؟؟ هی

رفیق مجازی من ... نوشته

هایم دست خودم نیست ... دلم

مینویسد و من ... فقط نگاه میکنم

 

 

شاید آرام تر می شدم

فقط و فقط. . . . . .

اگر می فهمیدی ،

حرفهایم به همین راحتی که می خوانی

نوشته نشده اند !!!

 

 

نه در آغوش گرفته ام. . .

نه تو را بوسیده ام. . .

نه حتی موهایت را نوازش کرده ام. . .

اما. . . . . .ببین

چگونه برایت عاشقانه مینویسم

 

 

 


SEO Reports for asheqane.ir
تعداد صفحات 352 صفحه قبل 1 ... 254 255 256 257 258 ... 352 صفحه بعد