گفتم: میروی؟
گفت: آری!
گفتم: برخواهی گشت؟
گفت: نه!
گفتم: من هم بیایم؟
گفت: نه; آنجا که می روم جای دو نفر است نه سه نفر!!
رویم را برگرداندم....
گفت: میروی؟
گفتم: آری!
گفت: برخواهی گشت؟
گفتم: نه!
گفت: من را هم میبری؟
گفتم: نه; آنجا که می روم جای یک نفر است نه دو نفر!!
من رفتم و او ماند....
و سالیان درازی ست که بر سرمزارم می آید و برایم می گرید!
زمانه به من آموخت که نه دست دادن نشانه ی رفاقت و نه عاشق بودن ضامن ماندن است!!!
نظرات شما عزیزان: