زندگـی مـی گـذرد ، در حالـی كـه مــا دائـما منتظـر فــرا رسیـدن لحظـه مناسـب بــرای دسـت بـه كـار شـدن هستیـم...
وقتی که دیگر دلواپس آن نباشیم که
در چشم محبوبمان چگونه دیده شویم،
معنایش این است که دیگر عاشق نیستیم...
نـادر اشخاصـی قادرنـد عاشـق شونـد زیـرا نـادر اشخاصـی قادرنـد همـه چیـز را از دسـت بدهنــد...
هر انسانی یک بار
برای رسیدن به یک نفر
دیر می کند،
و پس از آن
برای رسیدن به کسان دیگر
عجله ای نمی کند ...
براستی زن بودن کار مشکلی است.
مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی، همانند یک مرد کار کنی،
شبیه یک دختر جوان به نظر برسی و مثل یک سالمند فکر کنی...
همیشه توو زندگیت سعی می کنی چیزهای از دست رفته رو،
به دست بیاریولی همون موقع داری،
چیزهای بیشتری از دست می دی...
آیا ممکن است کسی چیزی را که
به حد پرستش دوست داشته ناگهان از یاد ببرد
و دیگر به آن علاقه ای نشان نــــدهد؟
من دوست داشتنیام، اما زیبا نیستم
من گناه می کنـم امـــا شیطان نیستم
من خـوب هستم ،ولی فـرشته نیستم.
دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات
جا هست به جای آنکه جای کسی را بگیرید ،
تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید ...!
دلهای ما که بهم نزدیک باشد،دیگر چه فرقی می کندکه
کجای این جهان باشیم دور باش اما نزدیک من
از نزدیک بودن های دور می ترسم ...!
بـرای رسـیدن بـه جایـی کـه تـا بحـال نرسـیده ایم ،
بایـد از راهـی برویـم کـه تـا بحـال نرفتـه ایم ...
بیشـتر مـردم منتظـر فـرا رسـیدن ســال نـو هستــند ،
تـا دوبــاره بـه عــادت هـای كهـنه مشــغول شونــد !
مـن دوسـت دارم فقـیر زندگـی کنـم ... ولـی با پـول فــراوان !
ترجیـح مـی دهـم تـو امـروز خیلـی رنـج بکشـی تـا ایـن کـه همـه عمـرت ، همیشـه کمـی رنـج بکشـی ...
اگـر در سـر یـک ملـت بـذر دانـش و اخـلاق بکاریـد و آنهـا را آبیـاری کنیـد،
حاصلـخیز کنیـد، روشـن کنیـد و تربیـت کنیـد؛
خواهیـد دیـد که دیـگر نیـاز به بـریدن و بـه دار
آویخـتن ایـن سـرهای نازنیـن نیسـت !
نظرات شما عزیزان: